نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 

یه وقتایی هست 

 

عجیب دلتنگش میشی

 

میبینی فاصلت ازش زیاده

 

خیلی ازت دوره

 

انقدر دور ک بیشتر دلتنگش میشی

 

یه آهنگ آروم و عاشقونه میزاری

 

دستتو میزاری زیر سرت

 

چشماتو میبندی و فقط بهش فکر میکنی

 

اون آهنگی که میشنوی رو با تمام احساست زیر لب میخونی

 

و با خیال اون سر میکنی

 

رویای ِ با هم بودن :

 

تو

 

اون

 

گرمی ِ دستاش

 

و ...

 

تو وجودت حس میکنی انقدر دوسش داری

 

انقدر دوسش داری که

 

حتی حاضری واسش جون بدی

 

انقدر دوسش داری که حاضری جلو همه داد بزنی

 

مــــــــــــــــن

 

عاشقشـــــــــــــم !!!!

 

عکسشو میاری

 

زل میزنی تو چشماشو

 

اون لحظست که

 

آرامش چشماش مستت میکنه

 

و آروم ...



[+] نوشته شده توسط بیگی در 15:7 | |







سلام روزگار...
چه می کنی بانامردی مردمان؟!
من هم اگر بگذارند دارم خرده های دلم راچسب می زنم
راستی...


این دل دوباره دل می شود؟؟!

کاش می شد..
یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم..
شاید تو می فهمیدی چقدر بی انصافی
و من می فهمیدم چرا؟



اشتباه من بود
کسى را پاشویه میکردم ک
در”تب”دیگرى مى سوخت..


بیا قدم بزنیم . . .
من با ” تـــــــــو ”
تو با هر که دلت خواست !
فقط بیــــــــــا قدم بزنیم . . .
اصلا بیا و بگذار . . .
سایه ات باشـــــــــــم . . .
سایه که آزار ندارد !
دارد ؟



خــدايـــــا:
بُـت بود، بـُـت شکـن فــرستادي !!!
مــن پر از بغــضم ،
بغـض شکـن هــم داري؟؟



گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها، ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند
دوست دارم این لبخند های بیگاه… و آن بعضی ها



ز تـــــمام دنیـــــــــا
شانــه ای مــی خواهـم برای ســـرم ،
و ســــری بـــــــرای شــــــــــانــ ـــه ام !
کســی خستــــه نیسـتـــ از این بالــش هــای پَـــری ؟!



ادمهاي کنارم مثل " جمــــــعـه " مي‌مانند
معلوم نیست " فـرد " هستنديا " زوج"
پُـــــــــــــ ر از اِبهـامنـد . .




تحقیرت هم کنم کافـــی نیست
تفریقت میکنم از تمام زندگی ام



دل اگر بســــــتی ،
محـــــــکم نبند!
مراقب باش گره کور نزنی...!
او میـــــــــــــــــــــــرود!
آنوقت تو میمانی و یک گره کور...!!!




تـنــهایـــے یـعنـے:*
*نـہ خــوבش هَــست کـہ از تـَــنهایــے בَرت بیـــاره !*
*نـَہ فـــکرش اجـــازه مـــیـבه ،*
*تــــنهاییــت رُو بــا کـسے בیـــگــہ پُـــر کـــنے ... !!!




ایـטּ روزـا یـﮧ عـدهـ جـــورے زیرآبــے میرنـــ
ڪـﮧ دلـــــتـــ میـפֿــــوآد بهشوטּ بگــے :
مـَטּ نــگاه نـمیـڪنـمـ بــیا بـالـا بــــآبـــــآ
یـﮧ نفـسـے بـڪـش لـااقل פֿـفـﮧ نشــے!!!





می خواهم ...
دم گوشت چیزی بگویم خدا !
این یک اعتراف است . .
من بی او دوام نمی آورم
حتی یک روز




آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه…
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
"سنـــگِ تمــام" را می گذارنـد و مــی رونــد !!




نگران نباش ...
يه روزى،يه جايى،وقتى اصلا حواسش نيست ...
همون بلايى كه سرت آورد،سرش مياد ...



معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!!
ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا در آغــــــــــــوش خــــــــــویش
به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!





خیلی سخت است ...
تو هرروز در گلویت خاری کشنده احساس کنی
برای کسی که میدانی حتی یک بار
هم برایت بغض نکرده است...



زمستان سردی بـــود
با هر کــَسی، گرم گرفتیم
خواست خودش را با ما گرم کند..





این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است





چـقـــ ــدر خـوبــهــ . . .
یـکـــ ـی بـــ ـاشـهـ ..
یـکــ ـــی بـــ ــاشـهـ کـــه بـغـلـتـــ کـنــــهـ . . .
سـرتـــ ــو بـــ ــزاری روی قلبش...
آرومــ ـتــ کـنــ ــــهــ . . .
حـُــ ــرم نـفـس هــ ـــاش تـنـتـــ ُ داغ کـنــ ـــهــ . . .
عـطـر دسـتـــ ــاش مـوهـاتــ ـــو نـوازش کـنــ ـــهــ . . .
چـقــ ـــدر خـوبــ ــهــ . . .
چـقـــ ـدر خـوبـــ ـهـ کــ ــهـ آرومـ دمـ گـوشـ بــگــ ـــهــ ...
عزیــ ـزمــ دوستـــ دارمـــ ....





عادت ما آدم هاست ،
سيگار هم كه تا انتها سوخت
زير پا لهش كنيم
چه حكايت غريبي ست كه
تا انتها سوختيم
و چه ناباورانه
قلبمان زير پاها له شد !!!!






برای خودم مردی شده ام . . .
این روزها درسکوت سرسخت . . .
بی صدا گریه میکنم . . .
ولی !!!
دنیا مواظبم باش . . .
قلبم هنوز زنانه میزند!!!





کم طاقتی عادت آن روزهایت بود...
امروز برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شدی...





اگهـ دیدیـ "طـ ـرفـ ـ" مقابلتـ..
باهاتـ راه نـمیاد..
شکـ نکنـ خستهـ استـ..
چونـ دارهـ با یکیـ دیگهـ..
چـهار نعلـ میـ تازهـ..!





✖هـــرگــز بـہ בیگـــراטּ اِجـازِہ نـــَבه
✖ڪِہ قـَـلــَـمِ פֿــُوבخـواهـے בستـــــ بـگـیـــرَنـــב و
✖בفــتـــَـرِ سـَـرنـوِشتــــــ را وَرق زَنـَنـــב و
✖פֿـاطــراتتــــــ را پاڪــ ڪننـב و
✖בر پـایانــَـش بِنـویسَنــב قـِسمـَتــــــ نَبـــوב...!!!






خدایا سپردمش به تو و رفتم$
ولی یه خواهشی ازت دارم$
یه روزی...
یه جایی...
تو بغل یه غریبه...
بدجوری یاد من بندازش$





خواستی دیگه نباشی
افرین چه با اراده...
لعنت ب دبستانی که تو فقط از درس هاش تصمیم کبری رو یاد گرفتی...





پاهایم را درون اب میزنم
ماهی ها جمع میشوند
شاید این ها هم فهمیده اند
عمری طعمه ی روزگار بوده ام...





زخمهاي کهنه خيلي وقتست که خوب شده اند
ولي”خوب”با “مثل روز اول” فرق دارد




کــسی که از صــدا میــگفت به لــبم مــهر سکوت زد
مرا بالایه بالا برد ولــی ســنگ ســقوطم زد
چـــه هــا گــفتند و نشـــنیدم بدی کردــند و بخشـــیدم
زتیــغ اشــکم ریخــت ولی من باز خنــدیدم
سکــوتم حرفهــا دارد ولی چــشم و دهان بســتم







عـآشق هم شدي
مثل زُليخا سِمج باش
آنقدر رسوا بـازي در بياور ...

تـا " خــُدا "

خودش پـا در مياني کـُند …








وقتـ_ـی دلتـ_ـنگم
بشـ_ـقاب ها را نمی شـ_ـکنم
شیـ_ـشه ها را نمـ_ـی شکنـ_ـم
غـ_ـرورم را نمـ_ـی شکـ_ـنم
دلـ_ـت را نمـ_ـی شکـ_ـنم
در این دلتنـ_ـگی ها زورم به تتـ_ـها چیزی که میـ_ـرسد ،
این بغض لعنتی است .... !!







دل ”
اتفاقی ترین اشتباه دنیاست !
بسته میشود آنجا که نباید
کنده میشود از جایی که نباید . .






بَعـد اَز مُـدتــ ها בيدَمـِش..
دسـتامـو گِــرفتو گُفتــ : چـِـقَد בســتاتـ تَغــيير کردهـ..
פֿـودمو ڪُنترل کــردҐ و
فقـط لَـبخندے زدمـ..
تو دِلـم گريہ ڪردم و دَمِ گوشِــش گُـــفتم:بے معرفتـــــــــــ!
בَستاے مـטּ تغــيير نـکَرده..
دَستاتــ بہ دستاے اوטּ عـادَتـــ کـَرده




آدم ها تنها که نباشند، می روند
تنها که می شوند، برمی گردند
وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اند : “هِررررری”





گاهــی باید نباشــی...
تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی
بایــد همیشه با کی باشی




از تــــو چه پنهان ،
گاهی آنقدر خواستنی می شوی
که شروع می کنم
به شمارش تــک تــک ثانیه ها
برای یک بار دیگر رسیدن ،
به تـــــــــــو …





گريه ام ميگيرد وقتي ميبينم
او كه
همه ي دنياي من بود
منت ديگري را ميكشد؟!!!1




تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،
گردن هیچکس
تاب این همه سنگینی را ندارد




سخته یه عمر عاشقی / حاصل نداشته باشه
اون که همه کست بود / تنهات گذاشته باشه






چــه قانــون ناعــادلانــه ای !
بــرای شــروع یــک رابطــه
هــر دو طــرف بایــد بخواهنــد
امــابــرای تمــام شدنــش
همیــن کــه یــک نفــر بخواهــد کافیســت . . .



خــدايا ؟
کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .
مــي خــواهـــمـــ در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !
ايـن يـک اعــتـرافــــــ اســت . . .
مــن بــي او دوامــ نــمي آورمــ . . .
حــتــي تــا صــبح فـــردا . . . !





کلمات هم شده بازیچه من و تو...

من برای تو می نویسم...

تو برای او می خوانی!!!




بـه فـکر نـوازش دستـان منی
بی آنکه بدانی دِلم تنــهاست
دســتایم دوتــایند ...





گاهی حتی جرات نمیکنم
به پشت سرم نگاه کنم ببینم
جایم خالیست یا نه....!!!!!







پرنده ای که رفت بگذار برود
هوای سرد بهانه است
هوای دیگری بر سر دارد




اِلتِمــــــــاس مــــــالِ دیـــــــروز بــــود
مـــــــالِ وَقتـــــــی بـــود ڪــــﮧ ســـــــاده بودم
اِمــــــــروز میــــــخــــوای بـــِــری ؟؟؟
هیــــــــــــــس !!!
فَقَطــ ” خــُـــداحــــــــــافِظـــ …





گفته بودم لب ترکند
برایش میمیرم...
اما نه تا این حدکه...
لبهایش با لبهای دیگری...
تر شده باشد....





چه خوش خیال است!
فـــــــــا صله رو میگویم!
به خیالش تــــــــورااز من دور کرده
...نمیداند که جای تو امن است
اینجا میان دلـــــــــم....




به سلامتی کسی که وقتی بغلش كردم ؛
تمام تنم لرزید !
نه واسه خوشحالی ....
یا عشق بازی !
واسه ترس از فردای بدون اون ... !!





اینجا زمین است...
رسم آدم هایش غریب است...
اینجا گم که می شوی به جای انکه پیدایت کنند
فراموشت میکنند




یه وقتایی دلم میخوادیکی ازپشت سرچشماموبگیره....
وازم بپرسه اگه گفتی من کیم.....؟
من هم دستاشوبگیرم وبگم هرکی هستی بمون که
خیلی تنهام!




فقـط بگو ،
چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟ ؟
وقتی آغوش من هنــــــوز .....
بوی بودن ات را میدهد ؟؟؟؟





خیال میکردم تو همدردی اما حالا میبینم
تو هم دردی!



رفت!
بی آنکه مرا به خدا بسپارد!
نمیدانم مراازیادبرده بود،
یا خدا را...!!!



سلامتی کسی که
“ تصور ” نبودنش
تلخ ترین “ واقعیت ”
زندگی آدمه . . .



دلگیرم از تمام الفبای بی کسی....
به خصوص این پنج حرف :
*** فاصله ***





اِنـصـــآفــــ نـیـستــــــ
کــه دُنـیــآ آنـقـَـدر کـوچَـکـــــ بـآشـَــد
کــه آدَمـ هــآی تـکـرآری رآ روزی صـَـد بــآربــِبـیـنــي
و آنـقـَـدر بـُزرگــــــ بــآشَــد
کــه نـَتـَـوآنـی آن کَـسـی رآ کـه دلـَتـــــ مـیـخواهــَـد،
حـَـتــی یـِکــــ بــآر بـبــیـنــــی...!!





نیا باران زمین جای قشنگی نیست ....
من اهل این زمینم ...
خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ..
ولی !!!
سودای بلبل داردو پروانه ها رو دوست میدارد...!




تـــــاوان حرفــــایی که نمی تونی بـــــگی؛
تــــــارهای سفیـــــــدیـه که …
یه شَبـــه لابلای موهــــــــات به وجــــود میــــــاد …!!!




دلم گرفته ، خیلی دلم تنگه
چقدر سخته تظاهر به شادی و شاد بودن
چقدر سخته تو دلت گریه باشه و چشمات اشک ولی رو لبت خنده !
چقدر سخته دلت بگیره ولی کسی نباشه دلداریت بده . . . !





خیالت همه جابامن است
امادلم گرمای بودنت رامیخواهد
نه سردی خیالت...




حـــوا ...؟
تـــو!!! ...
مگــــــر سیب را پوست کنـدی خــــوردی؟
که دنیـــا این گــــونهـ پـوست مــا را مـی کند!!!




دردم این نیست که او عاشق نیست …
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است…
دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟




آבَم بـآیـَد یــﮧ "تـــُو" داشتــﮧ بـاشـِــﮧ
ڪِـﮧ هَـر وقـت اَز هـَمــﮧ چــے פֿـَـستـِــﮧ פּَ نـا اُمیـد بـوב
بـهـش بــِگـــﮧ :
مـُهـم اینـــﮧ ڪِـﮧ تــُـــــــــــــو هـَستـے
بیـخیـال ِ בُنـیـا . .





تو دنیایی زندگی میکنیم که
توش خیلی ها ممکنه جفــــــت باشند
اما جــــــــور نیستند...




یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے نـِگه شـوטּ دارے ؛
صورتـشوטּ رو میوטּ دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
بگے : بـبـیـטּ ...
مـטּ دوستـتـ دآرم ، نــــرو !



خدایــــــــــــــــــا بیا با هم قدم بزنیم ..
سیگار از من بارون از تو...




دلتنگتم !
دلتــــــــــــــــنـــــ ـــــگ
هـر کـس جـای مـن بـود
می برید
اما
مـن هنـوز می دوزم
چشم به راهت...




بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . !
یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . !
یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . !
یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . !
یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . !
یهو میشن دلیل پست های عاشقانه گذاشتنت . . .!
یهو میشن همه زندگیت . . .!
بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . !
یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . !
یهو میشن دلیل بی حوصلگی هات . . .!
یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . !
یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . !





نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست،
برایت کافیست !!!



خدایـــــــــــااااا …
من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چـشـمانـم می سـوزنــــد؟ …




در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست
چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز
دل صافتر از تو به خدا هیچ کجا نیست .




بوے فـَـــراموشے گرفتــہ اَم . . .
رَنگــــِ تَنــــهایے دلشــِکستــِگے بُغــــض وَ خامــــوشے . . .
چیــــزے نیستــــ ! ! !
"""تآریـــخ مَصـــرَفم گذشتــــہ اَستـــــ ""




رفتنـــت ..
نبودنت !
نــ ـ ــآمردیــت ,
نـﮧ اذیتـم کردُ نـﮧ حتـﮯ , ثآنیـه اﮮ , برآم سوآل شد !
فقــــــط ..
یـڪ بغض خفـه ام میکنــد ..
چگونـﮧ نگآهــت کرد ؟؟
ڪـﮧ مرآ تنهــآ گذآشتـﮯ ...




اى دوست !
تو همان شقایق معروف شعر خوب سهرابى !
تا تو هستى زندگى باید کرد . . .




رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده ...
تو اگر دستت به آسمانم رسید ، چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد ...




برای من از دل شــکسته نگو
که دلــﮯ دارم شــکسته تر از سکوتـــ
شــکسته از درد
شــکسته از زخــم
شــکسته از عشــق




ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی ,
چون من توی آبم..
آب جواب داد
اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم
چون تو توی قلب منی...



چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از “ گـفـتـــــن ”
ولــی ….. در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد!




هر در نیمه بازی
نشانه ی امدن کسی نیست
شاید کسی
خانه را ترک کرده باشد...




هرکس بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا می کند،
و هر کس نخواهد کاری را انجام دهد ، بهانه اش را




یادم باشـَد بگویــَمــَت
دیگــَر از آن لــَبخـَندهآ
آن هـَمــ ناگهآنے
نثآر چــَشمـ هآے
بیقــَرآرم نکــُنے
دلـــــــــــــــَــــم
طاقــَت ایـטּ هــَمـﮧ عآشقے را نـَ ـدارد!!




هے رفیق
زیاבے פֿـوبے نکن...
انساלּ است .... {فراموشڪار} است
ازتنهاییش ڪـﮧ בربیاید...تنهاییت را בور مے زنـב
پشت مے ڪنـב بـﮧ تو .... بـﮧ گذشتـﮧ اش
حتے روزے میرسـב ڪـﮧ بـﮧ تو مے گویـב
×شـــُما× ؟!!





ســـر ســـری رد شـــو و زنـدگـــی کـــن ،
دقــــت ….. “د ق ت ” مــی دهـد ،
از مـــا گــفـتـن بود…………!!




دلم حضور مردانه میخواهد ...
نه اینکه مرد باشد نه ...
مردانه باشد
حرفش ،قولش ،فکرش ،نگاهش و قلبش
آنقدر مردانه که
بتوان تا بینهایت دنیا به او اعتماد کرد
تکیه کرد




ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﮯ ﮔــــــﻮﯾﯽ ﺗآ ﻣـــﻦ ﺧﻮﺷــــــحآل ﺷﻮﻡ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺣﻤــــــﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺗو ﺩﻟﮕﯿــــــﺭ ﻧﺸﻮﮯ . . .




میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد.




בلتنگت ڪـﮧ مے شوم
פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم
و בر چشمـانـم
تــو را تماشا مے ڪنم
ڪی مے شود
از آب و آینـﮧ ها برخیزے
و پیش בست هاے פֿـالیـم
بنشیــنے ؟!




هر کدام کلمه ای
می گوییم
با نگاهمان و حرفهایمان
ولی هیاهوی ما
به گوش دیگران
نمی رسد




خیلی وقت است بی تابم ...
دلم تاب میخواهد و یک هل محکم تا بریزد
هر آنچه غم در خودش تلمبار کرده
خدایا تابی برایم بفرست





در کوچه پس کوچه ها ...
گربه ای با نگاهی پر از درد ...
از من پرسید : غریبه ای ؟
گفتم : آری ....
گفت : فرار کن ....
این جا جای تو نیست ...
جایی که مرا با سنگ میزنند
تو را گردن میزنند


درد دارد " امـــروز " حرفــــــــــــــــــی
بـــرای گفتــــن نداشــته باشــی
با کســــــــــی کــه تا " دیروز "
تمام حــرف هایــت را فقــط
به او می گفتــــی ... !!!





َنتَــرس بـآز شـروع نِمیکُنـَم
اَصلاً تـَمــآم نَشـُده کـﮧ بـِخـوآهـَم شـروع کـُنـَم
هَمین:
دِلَـم بـَرآیـَت تَنـگ شـُده رآ هـَم بـﮧ تـو نمے گـویـَم
تــو رآحَت بــآش
مَن خـوبــَم ....
مـَن آرامـَم......
آخـَر مـَن قـول داده اَم کـﮧ آرام بـآشـَم
بـآوَرَت مے شـَوَد؟
مَـن خـوبـَم....





بَعـد اَز مُـدتــ ها בيدَمـِش..
دسـتامـو گِــرفتو گُفتــ : چـِـقَد בســتاتـ تَغــيير کردهـ..
פֿـودمو ڪُنترل کــردҐ و
فقـط لَـبخندے زدمـ..
تو دِلـم گريہ ڪردم و دَمِ گوشِــش گُـــفتم:بے معرفتـــــــــــ!
בَستاے مـטּ تغــيير نـکَرده..
دَستاتــ بہ دستاے اوטּ عـادَتـــ کـَرده





دلــــــــــــــــــــم ...
پــــــــــــــــــــــــــر از زخـم هاییست ... !!!
کـــــــــــــــــــــــــــــه قرار است ...
وقـــــــــــــــــــــتی بــــــــــــــــــــــــــزرگ شدم ...
فــــــــــــــــــــرامــــــــــــــــــــــــــوششان کــــــــــــــنم ... !!





هـــرگــز بـہ בیگـــراטּ اِجـازِہ نـــَבه
ڪِہ قـَـلــَـمِ פֿــُوבخـواهـے בستـــــ بـگـیـــرَنـــב و
בفــتـــَـرِ سـَـرنـوِشتــــــ را وَرق زَنـَنـــב و
פֿـاطــراتتــــــ را پاڪــ ڪننـב و
בر پـایانــَـش بِنـویسَنــב قـِسمـَتــــــ نَبـــوב...!!!





وقتی به راه عشق رفتم راهم را بستند
وقتی خندیدم گفتند دیوانه است
وقتی گریستم گفتند بچه گانه است
وقتی سکوت کردم گفتند عاشقانه است
بدان همیشه سکوت میکنم چون عاشقت هستم


گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش ........





◆ بــــَ ـــعضے وَقتـآ بـــآیَـב ►
◆ یَقـِـﮧ ے {!!! اِحســآســـآتـــــــــ !!!} روُ بگیــــرے ►
◆ بزَنـے تــُــو ///گـــُوشِشـــ/// ►
◆ بـآ تـــَـمـآمـ< قُـבرَتـــــ > سَرش בآב بـزَنے بگے : ►
◆ خـــــــَــــفِـﮧ شُو בیگِـﮧ بَسِـﮧ ) ►
◆ تـــآ اَلآטּ ـهــَ ـــــــر چــــــے ڪِشیـבَمـ ►
◆ بـﮧ خـــآطـِر تــــُــــــو بــُوבه ) ►





به ما دروغ می گفتند :دردها را بزرگ می شوید
فرمواش میکنید،
درست این است :
زندگی آنقدر درد دارد که از درد نو ،درد کهنه فراموش می شود





בلَمـ باراכּ مےפֿـواهـב
و چترے פֿـراب
و פֿـیابانے ڪـﮧ
هیچ‌گـاه بـﮧ פֿـانـﮧ‌ نرسـב!!!...


"زنــدگــے" بــہ مــن آمــوخـت . . .
آدمهـا نـــہ " دروغ " مــے گــوينــد
نــہ زيــر " حـرفشــان " مــے زننــد .
اگـر " چيــزے " مــے گوينــد . . .
صرفــا " احســاسشـــان " درهمـــان لحظــہ سـتـ ـ ـ
نبـايـد رويــش " حسـابــ " کـرد





سلامتی حرفهای دلمون
که به کسی نگفتیم
با اینکه کوه درد بودیم
ولی دم نزدیم
سلامتی تنهاییامون
با اینکه تنهایی رو دوست نداشتیم.....!






اِحســــاســـ
میـــ ڪُنَـــم بَــــــد بـــازے را بـــاخـــتَـــم
حَواسَـــــــــتـــ
هَســـــــــــتــــ؟! »مَـــــــــטּ« یـــارتـــ
بـــودَم نَـــہ حَـــریفِـــتـ

سلام روزگار...
چه می کنی بانامردی مردمان؟!
من هم اگر بگذارند دارم خرده های دلم راچسب می زنم
راستی...


این دل دوباره دل می شود؟؟!

کاش می شد..
یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم..
شاید تو می فهمیدی چقدر بی انصافی
و من می فهمیدم چرا؟



اشتباه من بود
کسى را پاشویه میکردم ک
در”تب”دیگرى مى سوخت..


بیا قدم بزنیم . . .
من با ” تـــــــــو ”
تو با هر که دلت خواست !
فقط بیــــــــــا قدم بزنیم . . .
اصلا بیا و بگذار . . .
سایه ات باشـــــــــــم . . .
سایه که آزار ندارد !
دارد ؟



خــدايـــــا:
بُـت بود، بـُـت شکـن فــرستادي !!!
مــن پر از بغــضم ،
بغـض شکـن هــم داري؟؟



گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها، ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند
دوست دارم این لبخند های بیگاه… و آن بعضی ها



ز تـــــمام دنیـــــــــا
شانــه ای مــی خواهـم برای ســـرم ،
و ســــری بـــــــرای شــــــــــانــ ـــه ام !
کســی خستــــه نیسـتـــ از این بالــش هــای پَـــری ؟!



ادمهاي کنارم مثل " جمــــــعـه " مي‌مانند
معلوم نیست " فـرد " هستنديا " زوج"
پُـــــــــــــ ر از اِبهـامنـد . .




تحقیرت هم کنم کافـــی نیست
تفریقت میکنم از تمام زندگی ام



دل اگر بســــــتی ،
محـــــــکم نبند!
مراقب باش گره کور نزنی...!
او میـــــــــــــــــــــــرود!
آنوقت تو میمانی و یک گره کور...!!!




تـنــهایـــے یـعنـے:*
*نـہ خــوבش هَــست کـہ از تـَــنهایــے בَرت بیـــاره !*
*نـَہ فـــکرش اجـــازه مـــیـבه ،*
*تــــنهاییــت رُو بــا کـسے בیـــگــہ پُـــر کـــنے ... !!!




ایـטּ روزـا یـﮧ عـدهـ جـــورے زیرآبــے میرنـــ
ڪـﮧ دلـــــتـــ میـפֿــــوآد بهشوטּ بگــے :
مـَטּ نــگاه نـمیـڪنـمـ بــیا بـالـا بــــآبـــــآ
یـﮧ نفـسـے بـڪـش لـااقل פֿـفـﮧ نشــے!!!





می خواهم ...
دم گوشت چیزی بگویم خدا !
این یک اعتراف است . .
من بی او دوام نمی آورم
حتی یک روز




آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،
امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،
نــــــــه…
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،
"سنـــگِ تمــام" را می گذارنـد و مــی رونــد !!




نگران نباش ...
يه روزى،يه جايى،وقتى اصلا حواسش نيست ...
همون بلايى كه سرت آورد،سرش مياد ...



معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!!
ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا در آغــــــــــــوش خــــــــــویش
به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!





خیلی سخت است ...
تو هرروز در گلویت خاری کشنده احساس کنی
برای کسی که میدانی حتی یک بار
هم برایت بغض نکرده است...



زمستان سردی بـــود
با هر کــَسی، گرم گرفتیم
خواست خودش را با ما گرم کند..





این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است





چـقـــ ــدر خـوبــهــ . . .
یـکـــ ـی بـــ ـاشـهـ ..
یـکــ ـــی بـــ ــاشـهـ کـــه بـغـلـتـــ کـنــــهـ . . .
سـرتـــ ــو بـــ ــزاری روی قلبش...
آرومــ ـتــ کـنــ ــــهــ . . .
حـُــ ــرم نـفـس هــ ـــاش تـنـتـــ ُ داغ کـنــ ـــهــ . . .
عـطـر دسـتـــ ــاش مـوهـاتــ ـــو نـوازش کـنــ ـــهــ . . .
چـقــ ـــدر خـوبــ ــهــ . . .
چـقـــ ـدر خـوبـــ ـهـ کــ ــهـ آرومـ دمـ گـوشـ بــگــ ـــهــ ...
عزیــ ـزمــ دوستـــ دارمـــ ....





عادت ما آدم هاست ،
سيگار هم كه تا انتها سوخت
زير پا لهش كنيم
چه حكايت غريبي ست كه
تا انتها سوختيم
و چه ناباورانه
قلبمان زير پاها له شد !!!!






برای خودم مردی شده ام . . .
این روزها درسکوت سرسخت . . .
بی صدا گریه میکنم . . .
ولی !!!
دنیا مواظبم باش . . .
قلبم هنوز زنانه میزند!!!





کم طاقتی عادت آن روزهایت بود...
امروز برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شدی...





اگهـ دیدیـ "طـ ـرفـ ـ" مقابلتـ..
باهاتـ راه نـمیاد..
شکـ نکنـ خستهـ استـ..
چونـ دارهـ با یکیـ دیگهـ..
چـهار نعلـ میـ تازهـ..!





✖هـــرگــز بـہ בیگـــراטּ اِجـازِہ نـــَבه
✖ڪِہ قـَـلــَـمِ פֿــُوבخـواهـے בستـــــ بـگـیـــرَنـــב و
✖בفــتـــَـرِ سـَـرنـوِشتــــــ را وَرق زَنـَنـــב و
✖פֿـاطــراتتــــــ را پاڪــ ڪننـב و
✖בر پـایانــَـش بِنـویسَنــב قـِسمـَتــــــ نَبـــوב...!!!






خدایا سپردمش به تو و رفتم$
ولی یه خواهشی ازت دارم$
یه روزی...
یه جایی...
تو بغل یه غریبه...
بدجوری یاد من بندازش$





خواستی دیگه نباشی
افرین چه با اراده...
لعنت ب دبستانی که تو فقط از درس هاش تصمیم کبری رو یاد گرفتی...





پاهایم را درون اب میزنم
ماهی ها جمع میشوند
شاید این ها هم فهمیده اند
عمری طعمه ی روزگار بوده ام...





زخمهاي کهنه خيلي وقتست که خوب شده اند
ولي”خوب”با “مثل روز اول” فرق دارد




کــسی که از صــدا میــگفت به لــبم مــهر سکوت زد
مرا بالایه بالا برد ولــی ســنگ ســقوطم زد
چـــه هــا گــفتند و نشـــنیدم بدی کردــند و بخشـــیدم
زتیــغ اشــکم ریخــت ولی من باز خنــدیدم
سکــوتم حرفهــا دارد ولی چــشم و دهان بســتم







عـآشق هم شدي
مثل زُليخا سِمج باش
آنقدر رسوا بـازي در بياور ...

تـا " خــُدا "

خودش پـا در مياني کـُند …








وقتـ_ـی دلتـ_ـنگم
بشـ_ـقاب ها را نمی شـ_ـکنم
شیـ_ـشه ها را نمـ_ـی شکنـ_ـم
غـ_ـرورم را نمـ_ـی شکـ_ـنم
دلـ_ـت را نمـ_ـی شکـ_ـنم
در این دلتنـ_ـگی ها زورم به تتـ_ـها چیزی که میـ_ـرسد ،
این بغض لعنتی است .... !!







دل ”
اتفاقی ترین اشتباه دنیاست !
بسته میشود آنجا که نباید
کنده میشود از جایی که نباید . .






بَعـد اَز مُـدتــ ها בيدَمـِش..
دسـتامـو گِــرفتو گُفتــ : چـِـقَد בســتاتـ تَغــيير کردهـ..
פֿـودمو ڪُنترل کــردҐ و
فقـط لَـبخندے زدمـ..
تو دِلـم گريہ ڪردم و دَمِ گوشِــش گُـــفتم:بے معرفتـــــــــــ!
בَستاے مـטּ تغــيير نـکَرده..
دَستاتــ بہ دستاے اوטּ عـادَتـــ کـَرده




آدم ها تنها که نباشند، می روند
تنها که می شوند، برمی گردند
وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اند : “هِررررری”





گاهــی باید نباشــی...
تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی
بایــد همیشه با کی باشی




از تــــو چه پنهان ،
گاهی آنقدر خواستنی می شوی
که شروع می کنم
به شمارش تــک تــک ثانیه ها
برای یک بار دیگر رسیدن ،
به تـــــــــــو …





گريه ام ميگيرد وقتي ميبينم
او كه
همه ي دنياي من بود
منت ديگري را ميكشد؟!!!1




تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،
گردن هیچکس
تاب این همه سنگینی را ندارد




سخته یه عمر عاشقی / حاصل نداشته باشه
اون که همه کست بود / تنهات گذاشته باشه






چــه قانــون ناعــادلانــه ای !
بــرای شــروع یــک رابطــه
هــر دو طــرف بایــد بخواهنــد
امــابــرای تمــام شدنــش
همیــن کــه یــک نفــر بخواهــد کافیســت . . .



خــدايا ؟
کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .
مــي خــواهـــمـــ در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !
ايـن يـک اعــتـرافــــــ اســت . . .
مــن بــي او دوامــ نــمي آورمــ . . .
حــتــي تــا صــبح فـــردا . . . !





کلمات هم شده بازیچه من و تو...

من برای تو می نویسم...

تو برای او می خوانی!!!




بـه فـکر نـوازش دستـان منی
بی آنکه بدانی دِلم تنــهاست
دســتایم دوتــایند ...





گاهی حتی جرات نمیکنم
به پشت سرم نگاه کنم ببینم
جایم خالیست یا نه....!!!!!







پرنده ای که رفت بگذار برود
هوای سرد بهانه است
هوای دیگری بر سر دارد




اِلتِمــــــــاس مــــــالِ دیـــــــروز بــــود
مـــــــالِ وَقتـــــــی بـــود ڪــــﮧ ســـــــاده بودم
اِمــــــــروز میــــــخــــوای بـــِــری ؟؟؟
هیــــــــــــــس !!!
فَقَطــ ” خــُـــداحــــــــــافِظـــ …





گفته بودم لب ترکند
برایش میمیرم...
اما نه تا این حدکه...
لبهایش با لبهای دیگری...
تر شده باشد....





چه خوش خیال است!
فـــــــــا صله رو میگویم!
به خیالش تــــــــورااز من دور کرده
...نمیداند که جای تو امن است
اینجا میان دلـــــــــم....




به سلامتی کسی که وقتی بغلش كردم ؛
تمام تنم لرزید !
نه واسه خوشحالی ....
یا عشق بازی !
واسه ترس از فردای بدون اون ... !!





اینجا زمین است...
رسم آدم هایش غریب است...
اینجا گم که می شوی به جای انکه پیدایت کنند
فراموشت میکنند




یه وقتایی دلم میخوادیکی ازپشت سرچشماموبگیره....
وازم بپرسه اگه گفتی من کیم.....؟
من هم دستاشوبگیرم وبگم هرکی هستی بمون که
خیلی تنهام!




فقـط بگو ،
چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟ ؟
وقتی آغوش من هنــــــوز .....
بوی بودن ات را میدهد ؟؟؟؟





خیال میکردم تو همدردی اما حالا میبینم
تو هم دردی!



رفت!
بی آنکه مرا به خدا بسپارد!
نمیدانم مراازیادبرده بود،
یا خدا را...!!!



سلامتی کسی که
“ تصور ” نبودنش
تلخ ترین “ واقعیت ”
زندگی آدمه . . .



دلگیرم از تمام الفبای بی کسی....
به خصوص این پنج حرف :
*** فاصله ***





اِنـصـــآفــــ نـیـستــــــ
کــه دُنـیــآ آنـقـَـدر کـوچَـکـــــ بـآشـَــد
کــه آدَمـ هــآی تـکـرآری رآ روزی صـَـد بــآربــِبـیـنــي
و آنـقـَـدر بـُزرگــــــ بــآشَــد
کــه نـَتـَـوآنـی آن کَـسـی رآ کـه دلـَتـــــ مـیـخواهــَـد،
حـَـتــی یـِکــــ بــآر بـبــیـنــــی...!!





نیا باران زمین جای قشنگی نیست ....
من اهل این زمینم ...
خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ..
ولی !!!
سودای بلبل داردو پروانه ها رو دوست میدارد...!




تـــــاوان حرفــــایی که نمی تونی بـــــگی؛
تــــــارهای سفیـــــــدیـه که …
یه شَبـــه لابلای موهــــــــات به وجــــود میــــــاد …!!!




دلم گرفته ، خیلی دلم تنگه
چقدر سخته تظاهر به شادی و شاد بودن
چقدر سخته تو دلت گریه باشه و چشمات اشک ولی رو لبت خنده !
چقدر سخته دلت بگیره ولی کسی نباشه دلداریت بده . . . !





خیالت همه جابامن است
امادلم گرمای بودنت رامیخواهد
نه سردی خیالت...




حـــوا ...؟
تـــو!!! ...
مگــــــر سیب را پوست کنـدی خــــوردی؟
که دنیـــا این گــــونهـ پـوست مــا را مـی کند!!!




دردم این نیست که او عاشق نیست …
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است…
دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟




آבَم بـآیـَد یــﮧ "تـــُو" داشتــﮧ بـاشـِــﮧ
ڪِـﮧ هَـر وقـت اَز هـَمــﮧ چــے פֿـَـستـِــﮧ פּَ نـا اُمیـد بـوב
بـهـش بــِگـــﮧ :
مـُهـم اینـــﮧ ڪِـﮧ تــُـــــــــــــو هـَستـے
بیـخیـال ِ בُنـیـا . .





تو دنیایی زندگی میکنیم که
توش خیلی ها ممکنه جفــــــت باشند
اما جــــــــور نیستند...




یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے نـِگه شـوטּ دارے ؛
صورتـشوטּ رو میوטּ دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
بگے : بـبـیـטּ ...
مـטּ دوستـتـ دآرم ، نــــرو !



خدایــــــــــــــــــا بیا با هم قدم بزنیم ..
سیگار از من بارون از تو...




دلتنگتم !
دلتــــــــــــــــنـــــ ـــــگ
هـر کـس جـای مـن بـود
می برید
اما
مـن هنـوز می دوزم
چشم به راهت...




بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . !
یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . !
یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . !
یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . !
یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . !
یهو میشن دلیل پست های عاشقانه گذاشتنت . . .!
یهو میشن همه زندگیت . . .!
بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . !
یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . !
یهو میشن دلیل بی حوصلگی هات . . .!
یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . !
یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . !





نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست،
برایت کافیست !!!



خدایـــــــــــااااا …
من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چـشـمانـم می سـوزنــــد؟ …




در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست
چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز
دل صافتر از تو به خدا هیچ کجا نیست .




بوے فـَـــراموشے گرفتــہ اَم . . .
رَنگــــِ تَنــــهایے دلشــِکستــِگے بُغــــض وَ خامــــوشے . . .
چیــــزے نیستــــ ! ! !
"""تآریـــخ مَصـــرَفم گذشتــــہ اَستـــــ ""




رفتنـــت ..
نبودنت !
نــ ـ ــآمردیــت ,
نـﮧ اذیتـم کردُ نـﮧ حتـﮯ , ثآنیـه اﮮ , برآم سوآل شد !
فقــــــط ..
یـڪ بغض خفـه ام میکنــد ..
چگونـﮧ نگآهــت کرد ؟؟
ڪـﮧ مرآ تنهــآ گذآشتـﮯ ...




اى دوست !
تو همان شقایق معروف شعر خوب سهرابى !
تا تو هستى زندگى باید کرد . . .




رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده ...
تو اگر دستت به آسمانم رسید ، چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد ...




برای من از دل شــکسته نگو
که دلــﮯ دارم شــکسته تر از سکوتـــ
شــکسته از درد
شــکسته از زخــم
شــکسته از عشــق




ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی ,
چون من توی آبم..
آب جواب داد
اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم
چون تو توی قلب منی...



چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از “ گـفـتـــــن ”
ولــی ….. در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد!




هر در نیمه بازی
نشانه ی امدن کسی نیست
شاید کسی
خانه را ترک کرده باشد...




هرکس بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا می کند،
و هر کس نخواهد کاری را انجام دهد ، بهانه اش را




یادم باشـَد بگویــَمــَت
دیگــَر از آن لــَبخـَندهآ
آن هـَمــ ناگهآنے
نثآر چــَشمـ هآے
بیقــَرآرم نکــُنے
دلـــــــــــــــَــــم
طاقــَت ایـטּ هــَمـﮧ عآشقے را نـَ ـدارد!!




هے رفیق
زیاבے פֿـوبے نکن...
انساלּ است .... {فراموشڪار} است
ازتنهاییش ڪـﮧ בربیاید...تنهاییت را בور مے زنـב
پشت مے ڪنـב بـﮧ تو .... بـﮧ گذشتـﮧ اش
حتے روزے میرسـב ڪـﮧ بـﮧ تو مے گویـב
×شـــُما× ؟!!





ســـر ســـری رد شـــو و زنـدگـــی کـــن ،
دقــــت ….. “د ق ت ” مــی دهـد ،
از مـــا گــفـتـن بود…………!!




دلم حضور مردانه میخواهد ...
نه اینکه مرد باشد نه ...
مردانه باشد
حرفش ،قولش ،فکرش ،نگاهش و قلبش
آنقدر مردانه که
بتوان تا بینهایت دنیا به او اعتماد کرد
تکیه کرد




ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﮯ ﮔــــــﻮﯾﯽ ﺗآ ﻣـــﻦ ﺧﻮﺷــــــحآل ﺷﻮﻡ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺣﻤــــــﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺗو ﺩﻟﮕﯿــــــﺭ ﻧﺸﻮﮯ . . .




میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد.




בلتنگت ڪـﮧ مے شوم
פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم
و בر چشمـانـم
تــو را تماشا مے ڪنم
ڪی مے شود
از آب و آینـﮧ ها برخیزے
و پیش בست هاے פֿـالیـم
بنشیــنے ؟!




هر کدام کلمه ای
می گوییم
با نگاهمان و حرفهایمان
ولی هیاهوی ما
به گوش دیگران
نمی رسد




خیلی وقت است بی تابم ...
دلم تاب میخواهد و یک هل محکم تا بریزد
هر آنچه غم در خودش تلمبار کرده
خدایا تابی برایم بفرست





در کوچه پس کوچه ها ...
گربه ای با نگاهی پر از درد ...
از من پرسید : غریبه ای ؟
گفتم : آری ....
گفت : فرار کن ....
این جا جای تو نیست ...
جایی که مرا با سنگ میزنند
تو را گردن میزنند


درد دارد " امـــروز " حرفــــــــــــــــــی
بـــرای گفتــــن نداشــته باشــی
با کســــــــــی کــه تا " دیروز "
تمام حــرف هایــت را فقــط
به او می گفتــــی ... !!!





َنتَــرس بـآز شـروع نِمیکُنـَم
اَصلاً تـَمــآم نَشـُده کـﮧ بـِخـوآهـَم شـروع کـُنـَم
هَمین:
دِلَـم بـَرآیـَت تَنـگ شـُده رآ هـَم بـﮧ تـو نمے گـویـَم
تــو رآحَت بــآش
مَن خـوبــَم ....
مـَن آرامـَم......
آخـَر مـَن قـول داده اَم کـﮧ آرام بـآشـَم
بـآوَرَت مے شـَوَد؟
مَـن خـوبـَم....





بَعـد اَز مُـدتــ ها בيدَمـِش..
دسـتامـو گِــرفتو گُفتــ : چـِـقَد בســتاتـ تَغــيير کردهـ..
פֿـودمو ڪُنترل کــردҐ و
فقـط لَـبخندے زدمـ..
تو دِلـم گريہ ڪردم و دَمِ گوشِــش گُـــفتم:بے معرفتـــــــــــ!
בَستاے مـטּ تغــيير نـکَرده..
دَستاتــ بہ دستاے اوטּ عـادَتـــ کـَرده





دلــــــــــــــــــــم ...
پــــــــــــــــــــــــــر از زخـم هاییست ... !!!
کـــــــــــــــــــــــــــــه قرار است ...
وقـــــــــــــــــــــتی بــــــــــــــــــــــــــزرگ شدم ...
فــــــــــــــــــــرامــــــــــــــــــــــــــوششان کــــــــــــــنم ... !!





هـــرگــز بـہ בیگـــراטּ اِجـازِہ نـــَבه
ڪِہ قـَـلــَـمِ פֿــُوבخـواهـے בستـــــ بـگـیـــرَنـــב و
בفــتـــَـرِ سـَـرنـوِشتــــــ را وَرق زَنـَنـــב و
פֿـاطــراتتــــــ را پاڪــ ڪننـב و
בر پـایانــَـش بِنـویسَنــב قـِسمـَتــــــ نَبـــوב...!!!





وقتی به راه عشق رفتم راهم را بستند
وقتی خندیدم گفتند دیوانه است
وقتی گریستم گفتند بچه گانه است
وقتی سکوت کردم گفتند عاشقانه است
بدان همیشه سکوت میکنم چون عاشقت هستم


گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش ........





◆ بــــَ ـــعضے وَقتـآ بـــآیَـב ►
◆ یَقـِـﮧ ے {!!! اِحســآســـآتـــــــــ !!!} روُ بگیــــرے ►
◆ بزَنـے تــُــو ///گـــُوشِشـــ/// ►
◆ بـآ تـــَـمـآمـ< قُـבرَتـــــ > سَرش בآב بـزَنے بگے : ►
◆ خـــــــَــــفِـﮧ شُو בیگِـﮧ بَسِـﮧ ) ►
◆ تـــآ اَلآטּ ـهــَ ـــــــر چــــــے ڪِشیـבَمـ ►
◆ بـﮧ خـــآطـِر تــــُــــــو بــُوבه ) ►





به ما دروغ می گفتند :دردها را بزرگ می شوید
فرمواش میکنید،
درست این است :
زندگی آنقدر درد دارد که از درد نو ،درد کهنه فراموش می شود





בلَمـ باراכּ مےפֿـواهـב
و چترے פֿـراب
و פֿـیابانے ڪـﮧ
هیچ‌گـاه بـﮧ פֿـانـﮧ‌ نرسـב!!!...


"زنــدگــے" بــہ مــن آمــوخـت . . .
آدمهـا نـــہ " دروغ " مــے گــوينــد
نــہ زيــر " حـرفشــان " مــے زننــد .
اگـر " چيــزے " مــے گوينــد . . .
صرفــا " احســاسشـــان " درهمـــان لحظــہ سـتـ ـ ـ
نبـايـد رويــش " حسـابــ " کـرد





سلامتی حرفهای دلمون
که به کسی نگفتیم
با اینکه کوه درد بودیم
ولی دم نزدیم
سلامتی تنهاییامون
با اینکه تنهایی رو دوست نداشتیم.....!

[+] نوشته شده توسط بیگی در 15:6 | |







 

مثل ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ...

 

 

 

ﻧﻪ ﻣﻴﻜﺸﺪ، ﻧﻪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﺪ ...

 

ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﯿﺴﻮﺯﻡ

 

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 15:4 | |







یه روزی میــــــــــرسه که

جــــــــــای خالیــــــــــم رو با هیچ چیــــــــــز نمی تونی پــــــــــر کنی .......

من خــــاص نبودم ، فقط



"عــشــقـــم" بــــی ریــــ ـــا بود...

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 15:4 | |







 

 

دارم از تــو حــرف می زنــم

 


امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد

 


ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو

 


به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد

 


شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش…

 

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 15:3 | |







درد می کشم ، درد !

 هم تلخ است هم ارزان

هم گیراییش بالاست !

 هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد

ناباب نبود ،

اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که

ماندنی نیست ، همین .


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:6 | |







می لـــــرزم...


سرد بود آب پاکــــی که روی دستانم ریخــــتی..!


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:5 | |







همیشه تو روزای تولد به آدما میگن

ایشالا هزار سال زنده باشی

اما کاشکی میگفتن ایشالا تا آخر عمرت زنده باشی...
مگه زنده بودن تنها نفس کشیدنه؟!...



[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:4 | |







دلم تنگ شده برا روزایی که:


شبا اس میدادی"
مال خودمی "


روزا بیست بار اس میدادی"
دوست دارم "


ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی"
آشتی نکردیمااااااا
"


"
هنوز قهری "


دلم تنگ شده حیف که چه زود گذشت


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:3 | |








[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:23 | |







خداوندا کاری کرده ام....!
 
 
 

خداوندا کاری کرده ام....!
مرا ببخش....!
ازتو چه پنهان!
یکی را هم قد تو دوست داشتم...

[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:22 | |







 
بازی تمام شد...

تو بردی...

حالا نقابت را بردار!

بگذار ببینم، زندگی ام را

به که باختم....!
6e501b14ede6ac2f75838de693050b0f-425

[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:21 | |







 آنگاه که با بی اعتمادی به کسی تهمت می زنی


آنگاه که با آبروی کسی بازی می کنی

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی


آنگاه که دلی را می شکنی


آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری


میخواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟


                    بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟


[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:13 | |







می گویند ببخش تا بخشیده شوی

همیشه بخشیدم تا دلم با کینه دیگران سیاه نشود

اما ...

چطور میتوانم کسی را که با دلم، آبرویم و عشقم بازی کرد ببخشم

چطور میتوانم از این همه دردی که باعث شده بگذرم

نه ...

هرگز نمیبخشم

حتی اگر خدا مرا نبخشد


[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:12 | |







 

خسته ام خسته  ... 

فقط نپرس چرا؟؟؟

باید تک تک ارزوهایت بر باد رفته باشد

تا بدانی وقتی میگویم خسته ام یعنی چه


[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:11 | |







 

دیـگـــر

نـه بـــحـــث مـی کـنـــم ! نـه تـوضـیــــح مـی خـــواهــم !

نـه تـوضـیـح مـی دهـــم ! نـه دنـــبـال دلـیـل مـی گـردم !

فـقـط مـی بـیـنـــم ،

سـکـوت مـی کـنـم و فـاصـلـه مـی گـیـرم… !

  اینجـــا بـﮧ مـَرز بـے تـَفـاوُتـے هـا رسیـבه ام

בلـَــم را בیگــر هیـــچ نمـے لرزانــב!!

בر مـَـטּ دلهـُــره…

בر مـَـטּ تـــرس…

בر مـَـטּ "احســآس" مُــرבه است" !!


ایـטּ روزهـآ بــے خـیـآل خیـالـَم شـُבه ام

مـُنتظرَم בنــیـا تـَمـام شـَوב..


[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:10 | |








 

بــه ســلامـتــی مــــن...

منـی کــه الان دلـــم واســه یـــه بــی مـعـرفــت تـنـگـــه...

مـنــی کــه بـغـضـمــو جـلــو هــمــه قـــورت مـیـدم,کــه یــه وقــت گـریــه نـکـنــم...

مـنـی کـــه هــر آهـنـگــی گــوش مـیـدم,فـقــط یــــاد یــه نـفـر مـی افـتـم...

مــنـی کـــه تــا مـیـام حـــرف بــزنــم و کـــاری کـنــم سـریـع مـیگـم:بـیـخـیــال...

مــنـی کـــه شـبــا از تـنـهایــی و بـــی رویــا بـــودن,بــا هـدفـــون تــو گـوش مـیـخوابــم...

مــنـی کـــه حــتــی دیـگـــه نــمــیدونــم چـــه مـرگـمــه,و چــه ریـخـتــی بـایـــد خــودمــو خـالــی کنـــم...

مــنـی کـــه نــامــردی رو در حــقـم تـمـوم کـــردی...

و هــنــوزم دلـــم باهاته...

آره رفــیــق...

بــــــه ســـلامــتـــی مـــن مــنــی کـــه حــال و روزم شــدیــد طــوفــانـیـــه


[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:7 | |







 

باورت بشه ! ! !

به زودی زود ، روزی ميرسه که دلت برای هيچکس . . .
به اندازه من تنگ نخواهد شد .
برای نگاه کردنم . . .
خنديدنم . . .
اذيت کردنم . . .
تمام عاشقی هام . . .
برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی . . .
روزی میرسه ، در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود
اون موقع هست که میفهمی تو هم عاشقم بودی و نفهمیدی .
اما . . .
" هيچکس تکرار من نخواهد بود "


[+] نوشته شده توسط بیگی در 21:6 | |







بعضی وقتا

اینقدر دلت از یه حرف میشکنه

که...

حتی نای اعتراضم نداری

فقط نگاه میکنی و

بی صدا...

میشکنی....


[+] نوشته شده توسط بیگی در 16:18 | |







میخندم........

ساده میگیرم...........

ساده میگذرم....................

بلندمیخندم وباهرسازی میرقصم................

نه اینکه دل خوشم...................

نه اینکه شادمواز هفت دولت ازادم..........

مدت طولانی شکستم..............

زمین خوردم...............

گریه کردم وحالا........................

برای زنده ماندن خودم روبه کوچه علی چپ زده ام.........

روحم بزرگ نیست.......

دردم عمیق است...............................

میخندم ک جای زخم هایم رانبینی................

پنهان شدم پشته لبخندی که درد میکند

 

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 16:14 | |







خدایا اونی که تنهام گذاشت رو ....

هیچ وقت تنها نذار!

اما...یه نفر تو زندگیش بیار

که..

روزی هزار بار آرزوی تنها بودن کنه...


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:6 | |







 

هرکی به ما رسید ماله یکی دیگه بود!

از مالکین محترم

خواهش میکنم

عشقاشونو از این وسط جمع کنن!


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:6 | |







به سلامتی پسری که

 

وقتی دلت گرفته  و داغونی

 

و پشت تلفن سرش داد و بیداد میکنی

 

و تلفن رو روش قطع میکنی

 

اما میدونه...

 

چقدر اون لحظه محتاجشی

 

پشت سرهم زنگ میزنه تا آرومت کنه...

 

پسری که...

 

چشماش وحشی و مغروره

 

اما هر دفعه که میگی تاتهش هستم

 

چشاش از عشق برق میزنه...

 

پسری که...

 

وقتی که صبح بهش زنگ میزنی

 

تازه از خواب بیدار شده و آروم میگه جانم

 

صدای خواب آلودش دیوونت میکنه...

 

پسری که...

 

همیشه دنبال سوپرایز کردنته...

 

پسری که ...

 

نگفته درداتو میفهمه...

 

پسری که...

 

براش مهم نیست جی اف دوستش از تو خوشگلتره..

 

هربار تو چشمات زل میزنه و میگه بخدا تکی تو دختر...

 

پسری که...

 

دستاتو که تو دستاش میگیره

 

حس امنیت وجودتو پر میکنه...

 

پسری که...

 

وقتی کنارش نشستی و سرتو میزاری رو شونش

 

قلبش تند تند میزنه...

 

پسری که...

 

وقتی میره مهمونی خونه فامیل

 

زنگ میزنه و نیم ساعت تو حیاط باهات حرف میزنه

 

که بهت نشون بده تو نخ هیچکدوم از دخترای فامیل نیست.

آره به سلامتیش


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:5 | |







اعتماد مـــــمـــــنـــــوع .....

نوشت سلام نفس ....

کسی کـــــه چند دقیقه پیش شـــــب بــــــــــــخـــــیــــــر

گفته بود ....

 

 

7zxirm12my9keww5caze.jpg


[+] نوشته شده توسط بیگی در 17:30 | |







بگم ب سلامتی؟؟؟

ب سلامتی چی؟؟؟؟

سلامتیه روزگار ک پیرم کرد؟؟؟

سلامتی زندگی ک هیچ جوره باهام راه نیومد؟؟؟؟

سلامتی عشقم؟؟؟

سلامتی کسی ک گذاشت رفت؟؟؟

سلامتی دل بزرگم ک شکسته و هزار تیکه شده؟؟؟؟

سلامتی چشمام ک یکیش اشکه یکیش خون؟؟؟

سلامتی دستم ک بی نمکه؟؟؟

سلامتی آدمای اطرافم ک هیچکدومشون دوسم ندارن؟؟؟

آخه ب سلامتی چی هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بزار بگم سلامتی قبرم ک با این همه بدبختیام

بالاخره یروز تمام وجودمو تو آغوش میگیره وتنهام نمیزاره.......


[+] نوشته شده توسط بیگی در 17:25 | |







ﺧـــــــــــــــــــــﺪﺍﻳﺎ...!!!!

ﻣـﻴﺸـــــــــــــــﻪ ﻳﻮﺍﺷﮑﯽ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﯽ

‘ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺑﻴﺨﺒﺮﻡ‘

ﭼﻪ ﺣـــــــــــﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟؟!!!


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:33 | |







دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:

تو را چه به عشق. . .

گفتم چرا؟

گفت تو خوابی و عشقت در آغوش دیگریست  . . .

لبخندی زدم و گفتم :

خدایا این مخلوق توست . . .

شاید تو خوابی که خبر از رسم دنیایت نداری


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:33 | |







 

ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﺑـﻌـﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣـﺎ ﺑـﺪﻭﻧـﻦ


ﮐـﻪ ﺍﮔـﺮ ﭼـﻴـﺰﯼ ﺭﻭ ﺑـﻪ ﺭﻭﺷـﻮﻥ ﻧـﻤـﻴـﺎﺭﯼ،


ﺍﺯ ﺳـــــــــــﺎﺩﮔـیتـــــ ﻧـﻴـــــــــﺴـﺖ !


بلکه ﺩﺍﺭﯼ ﺣـﺮﻣـﺖ ﻳـﻪ ﺭﻭﺯﺍﻳـﯽ ﺭﻭ ﻧـﮕـﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ


ﮐـﻪﺍﻭﻧـــــــــﺎ ﻳـﺎﺩﺷـﻮﻥ ﺭﻓـﺘـﻪ!!!

 

]vh


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:32 | |







مــانند هــیزم های مــصنوعی شــومینه


می ســـــــــوزم و پــایان نــدارم


درد یــعنی این…!

 

 

تنهایی

[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:32 | |







در خاطر کسی می مانی که ...

 

             بـــا نبــــــــــــــــــودنت...

 

                         بودن هــــــــــــیچ کس را

 

                                      معامله نمـــــــــــــی کند...

 

 

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:31 | |








[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:29 | |








[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:28 | |







 

نگاهم که کردی دلم پر گرفت دلم غربت زنگ آخر گرفت

نگاهم که کردی سکوتم شکست درون دلم عشق گویی نشست

نگاهم که کردی خزان دلم سبز گشت پرستوی عاشق پی قلب دیوانه گشت

نگاهم که کردی زمان صبر کرد دل آسمان را پُر از ابر کرد

و بعد از نگاه تو باران گرفت و عشقی درون تنم جان گرفت

نگاهم کن و باز با من بمان تو حرف دل بی کسم را بدان

نگاهم کن ای زندگی بخش من و با قلبم از عشق حرفی بزن

 

 

گل


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:28 | |







کنارم گذاشتی تا تلخم کنی...

 

شرابی شدم ناب

حالا خماریمو بکش تا جونت در بیاد!!!چشمک

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 12:23 | |







 

تمام خستگی هایت را یکجا میخرم …

 

تو فقط قول بده صدای خنده هایت را به کسی نفروشی !


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:46 | |







v

سخته واسه خوشبخت شدن کسی دعا کنی

که یه روز واسه خوشبخت کردنت قسم میخورد !

 

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:43 | |







ﺧﺪﺍﯾــــــــــــــــــــــــﺎ ... ﮔـــــــــــﺮﯾــــــــــﺴﺘــــﻢ ﺑـــــــــــــــﺮﺍﯼ ﺍﻭ ... ﺍﺯ ﺗـــــــــــــﻪ ﺩﻝ ! ﺍﻣــﺎ ... ﺑــــــــــــــــــــــﺎﻭﺭﻡ ﻧﮑﺮﺩ ! ﺗــــﻮ ﺑــــــــــــــــﺎﻭﺭﻡ ﮐﻦ ... ﺧــــــــــﺪﺍﯾــــــــﺎ ... ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤـــــــــــــﺶ ... ﺣﺘـــﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻪ ﺑﺪ که با او همه چیز خوب است ﺣﺘـــــﯽ ﺍﮔﺮ ندانسته ﺑﺪﻯ ﮐــــــــﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤــــــــــــﺶ !... ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮔﺬﺷــــــــــــﺖ .. ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ مـن فقط ﺑﺎ ﺍﻭ ﺷﺎﺩﻡ بگو ﺑـــــــــﻤـــــــــاند!!! بخواه ﺑــــــــــــــــاشد!!! ﮔــﺬﺷﺘـــــــــــﻪﻣﻬــــــــﻢ ﻧﯿـــﺴﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤش خدایا ... خـــــدایا می شنوی اگـر تو بخواهی همه چیز حل می شـود همـــــه چیـــــز ... بخـواه،من او را دوسـت دارم می شنوی؟


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:21 | |







کاش میـבونِستـﮯ چِقَـבر נلَم بَهانـﮧ تو رو میگیرﮭ هَر روز!




کاش میـבونِستـﮯ ...




چِقَـבر נلَم هواﮮ با تــــــــــو بوנَכּ کَردﮭ




کاش میـבونِستـﮯ چِقَـבر נلَم اَز ایـלּ روزهای سَرנِ بـــﮯ
تــــــــــو بوנכּ



گِرفتــﮧ




کاش میـבونِستـﮯ چِقَـבر נلَم بَراﮮ ضَرب آهنگــــِـ قَـבَمهایـَــت




گَرمـﮯ نَفَسهایـَــت، مِهرَبانــﮯ صِـבایـَــت




تَنگــــــ شُـــבِﮭ


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:17 | |







مـטּ פֿـــیلے وقتـہ از ڪسے ناراحت نمیشم ...

تمام سختیش یـہ פֿـنــבـہ زورڪیـہ ,

و شونـہ بالا انــבاخــتــטּ الڪیـہ ...

פֿـیلے وقتـہ פֿـیلے از چیزارو میــבونم ,

و פֿـــوבمــو میزنم بـہ نــבونستــטּ ...

سخــتیش یـہ لحظـہ حرف عوض ڪرבنـہ ,

و بے פֿـــیال شــבنـہ ...

بے פֿـــیال ! ! !


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:16 | |







شیرین تر از هر احساس می شوی برایم



وقتی تلخ ترین نگاهت را نصیب غریبه ها می کنی


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:16 | |