نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دلم گرفته ای رفیـــــــــــق

لبریز بغضـــم این روزا

هیـــچکی نمیـــــفهمه منـــو

خسته ام از این حـــال و هوا

دلم گرفته ای رفیـــــــــق

جاموندم انگار از همــــــــه

از حال این روزام برات

هرچی بگم بازم کمـــــــــه

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:0 | |







هنوز هم مرا به جان تو قسم میدهند…

می بینی..

تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم…

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:41 | |







حــــواست بـہ دلتــ باشد . . .
آن را هـــر جایــــے نگــذار!
ایــن روزهــــــا دل را میــدزدند . . .
بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
جـای صـــندوق پـستـــ آنــــرا در سطل آشـــــغال مے اندازند !
و تــو خوبــ مـیـــــدانے دلے که اَلمثنے شد!
دیــگر دِلــــ نمـیشود!


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:40 | |







گه یکی دستتـــو گرفتو دلت لرزید…

 

زیاد عجله نکن…

 

یه روز با دلـــت کاری میکنه که دستات بلرزه…

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:40 | |







شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره

اما اونی که میخنده هزار تا!

من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره

ولی اونی که گریه میکنه........

به هزار تا از دردهاش خندیده , اما جلوی یکیشون کـــــــــــم آورده !

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:39 | |







خداوندا کفر نمی گویم

پریشانم

چه میخواهی تو از جانم؟

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است

چه زجری می کشد آن کس که از احساس سرشار است

خداوندا تو تنهایی و من تنها

تو یکتایی و بی همتا

ولیکن من نه یکتایم نه بی همتا

فقط تنهای تنهایم...

 


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:37 | |







دیشب خواب دیدم که مرده بودم ... روز اول یه فرشته اومد بم گفت: چی میخوای؟ بهش گفتم:آب گفت برو بالای اون تپه آب بخور ... وقتی رفتم دیدم یه چشمه بزرگی بود، دل سیر آب خوردم روزسوم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟ بازم گفتم: آب ... گفت برو بالا اون تپه آب بخور ... درحالی ک چشمه کوچکترشده بود،دل سیر آب خوردم ..... روز هفتم، همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟؟ بازم گفتم آب .. گفت برو بالا اون تپه ... درحالی که چشمه کوچک وکوچکتر شده بود..آب خوردم.... بعد چهلم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟ ... با عطش فراوان گفتم : آب ... گفت برو بالا اون تپه ... درکمال تعجب دیدم قطراتی مدام در حال ریزش هستند ...برگشتم و به فرشته گفتم : چرا اینطوری شده؟؟؟... گفت : روز اول ، همه دوستات ، فامیلات ، عشقت و مادرت برات اشک ریختند ، روز سوم فقط عشقت ، رفیقات و مادرت برات اشک ریختن ... روزهفتم فقط رفیقات و مادرت برات اشک ریختن ولی روز چهلم فقط این مادرت بود که برات اشک میریخت و همین قطرات همیشه پاپرجاست... وقتی بیدار شدم پای مادرمو بوسیدم وفهمیدم عشق فقط مادر است وبس سلامتی همه مادرا.....هرکی عاشق مادرشه کپی کنه.


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:37 | |







یه روز خوب میاد.... سلامتی روزی ک مامانم میاد تو اتاقم میگه پاشو دیگه چقددختر میخوابی؟
میاد نزدیکتر تکونم میده بازم میبینه بیدار نمیشم با جیغش بابام میاد تو اتاقم میبینه دختر تخسش آروم خوابیده...
سلامتیه اون روز... روزی که رفیقم میگه آبجی جونم توروخدا چشماتو باز کن قول میدم رفیق خوبی باشم برات یه بار دیگه نگام کن...
روزی که رفیقام پشت در غسالخونه داد میزنن آروم تر بشوریدش تنش درد میگیره...
روزیکه مامانم با گریه میگه دخترم میخواستم لباس عروسیتو ببینم حالا دارم کفنتو میبینم...
روزیکه دیگه داداشم باهام شوخی نمیتونه کنه...
سلامتی روزی که خبر مرگمو به عشقم میدن و عشقم فقط میگه آخی...
بیچاره...دختر خوبی بود و ب کارش میرسه! سلامتیه روزی که خیلیا که ادعا میکردن دوسم دارن حتی نمیان واسه آخرین بار ببینمن...
سلامتیه روزی که خیلیا میگن آخیییییش راحت شدیم سلامتیه خودم که واقعا راحت میشم...
نهایتش همینه... خانوادم 1سال رفیقام 40روز اشناها تا 7ام همسایه هاهم فقط تا شب همون روز.... واسم سیاه میپوشن...
ولی مرده شور ارام بشور این تن پر از خاطرس...


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:33 | |







مـــن بــاکلمـــه هـــا بــازی نميکنــــــم.. ☜ مثــــل بعـــــــــــضےها.. وقتــــــــے مينــويســـــــــــــــم↡↡↡ ☜ نفسمـــــــــــــــــــــــــــــے يعنــــــــــــــــے زنــدگـــــے بــدون تـــــــــــــــــــــــــو ☜ طعـــــم مـــرگـــــ ميـــدهـــد.


[+] نوشته شده توسط بیگی در 10:33 | |